خاورمیانه و دوره دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ؛ ملاحظات برای جمهوری اسلامی ایران

پنجمین نشست از مجموعه نشست‌های راهبردی مؤسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا

12 12 2024 16:39

کد خبر : 42711867

تعداد بازدید : 101

در تاریخ سه‌شنبه ۲۰ آذر، ساعت ۱۳ تا ۱۵، پنجمین نشست از مجموعه نشست های راهبردی با موضوع «خاورمیانه و دوره دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ؛ ملاحظات برای جمهوری اسلامی ایران» در تالار ملل دانشکده مطالعات جهان برگزار شد .

مدیر نشست، خانم دکتر ماندانا سجادی، ضمن خیر مقدم به سخنرانان و علاقمندانی که در تالار حاضر بودند از سخنران نخست آقای دکتر صباح زنگنه، سفیر اسبق ایران در سازمان همکاری اسلامی خواستند تا به بیان دیدگاه های خود بپردازند. دکتر زنگنه بیان کردند: « ترامپ، مجموعه مشاورانش را اغلب از بین یهودیان و یا صهیونیست ها انتخاب کرده است و با این انتخاب های برنامه ریزی شده قصد دارد قبل از ورود به کاخ سفید در دل دیگران وحشتی ایجاد کند. او در سخنرانی هایش اعلام کرد یکی از اهداف بی شمار آمریکا مناطق خاورمیانه است . خاورمیانه منطقه ای است که مستعد جنگ های شناختی است. ترامپ طرفدار این شعار است که امریکا مهم است ولی چیزی که در عمل مشاهده می شود مهم بودن اسراییل و اولویت اسراییل است . از آنجایی که ترامپ فردی است که منافع اقتصادی برایش حرف اول را می زند پس این منفعت ملاک کار او بعد از تحویل گرفتن ریاست جمهوری از بایدن خواهد بود. اگر این منافع اقتصادی در ایران حاصل شود پس ترامپ سیاست های متغیری را پیش خواهد گرفت. شاید به خاطر همین آینده پژوهی است که پدر دامادش را واسطه کرد و تمایل خود را برای رابطه با ایران اعلام نمود. ولی نباید هیچ گاه فراموش کرد که برای ترامپ تضمین امنیت اسراییل و کمک به افزایش شهرها و مناطق تحت نفوذ اسراییل در منطقه در صدر سیاست های او قرار خواهد داشت». دکتر زنگنه به نقش ترکیه در تحولات اخیر سوریه نیز اشاره کردند و افزودند ترکیه در رویای این است که در نظم جدید بین الملل جایگاهی داشته باشد و به همین خاطر سیاست خارجی خود را بر همین مبنا تغییر می دهد.

سخنران بعدی آقای دکتر هادی برهانی، استاد دانشگاه تهران بودند که به موضوع دوره جدید ریاست جمهوری ترامپ و تاثیر آن بر خاورمیانه و به طور ویژه بر ایران، فلسطین و اسراییل پرداختند. ایشان افزودند ترامپ در دور اول ریاست جمهوری خود، کمک بزرگی به اسراییل کرد که در طول تاریخ آمریکا سابقه نداشت. او کارهایی را به نفع اسراییل انجام داد که تا قبل از او هیچ رییس جمهور دیگری در آمریکا حاضر به انجام اش نبود . از جمله این کارها انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس، رسمیت شناختن جولان اشغالی که متعلق به سوریه بود به عنوان تکه ای از اسراییل، عقب نشینی از راه حل دو دولت و تحکیم پیمان ابراهیم بود. انتظار می رود که در این دوره نیز ما ترامپی که دوباره حامی بسیار خوب اسراییل است را در کاخ سفید ببینیم .از نظر موضع ترامپ نسبت به ما، یعنی ایران باید گفت که دشمنی ترامپ با ایران ثابت شده است. خروج او از برجام، ترور شهید قاسم سلیمانی و اعمال تحریم های مختلف بر ایران در دوره او از دلایل دشمنی ریشه دارش با ایران است . انتظار می رود که دوباره همین موضع ایران ستیزی را دنبال کند و شرایطی را فراهم کند که ایران مجبور شود توافقی را که عمدتا توسط آمریکا تهیه و تنظیم شده است بپذیرد. اما در این توافقی که مد نظر آمریکا هست، ترامپ  این بار فقط به بحث اتمی بسنده نخواهد کرد.  با توجه به تحولات خاورمیانه از جمله طوفان الاقصی و حملات اسراییل، ترامپ توافق را جوری طرح خواهد کرد که بحث اسراییل و فلسطین را در بر بگیرد. آمریکا تمام سعی خود را خواهد کرد تا ایران را رام کند و تهدید خواهد کرد که اگر این توافق شکل نگیرد ایران و آمریکا به توافق بزرگتری نخواهند رسید. دکتر برهانی همچنین افزودند از آنجایی که در هفت اکتبر اسراییل ضربه بدی خورده است تمام سعی خود را خواهد کرد تا قدرت  بازدارندگی اش را دوباره احیا کند. از آنجایی که همواره اعلام کرده است که مشکل و فتنه اصلی منطقه، ایران است هدفش مجازات ایران خواهد بود. باید توجه داشت که بعد مسافت میان اسراییل و ایران و وسیع بودن ایران باعث پرهزینه بودن مداخله نظامی می‌شود بنابراین اسراییل امیدوار است که با روی کار آمدن دوباره ترامپ، رییس جمهور جدید با سیاست های اسراییل همراهی های لازم را خواهد داشت. اکنون در ایران ما بر سر دوراهی هستیم که آیا با ترامپ مذاکره ای داشته باشیم یا خیر و اگر مذاکره ای داشتیم آیا در مورد بحث اسراییل و فلسطین نیز مذاکره ای انجام بدهیم یا خیر . اگر ایران تن به مذاکره ندهد به نظر می‌رسد که شرایط اقتصادی بسیار سختتری بر ایران اعمال خواهد شد که با توجه به شرایط داخلی کشور به نظر می‌رسد دیگر کشور توان تحمل چنین شرایط سختی را نخواهد داشت . پس با توجه به شرایط موجود اینطور به نظر می‌رسد که ما مجبور به قبول توافقی هستیم. اما در این توافق بخشی که مربوط به فلسطین و اسراییل می باشد بسیار مهم است و اگر آمریکا در مورد مواضع فلسطین به ایران فشار بیاورد ایران چاره ای جز تغییر مواضع خود نخواهد داشت .

دکتر برهانی خاطر نشان کردند که ایران می تواند با آمریکا وارد توافقی بشود که هم برای ایران سودمند باشد و هم به موازین فلسطین خدشه ای وارد نشود. یکی از این راهکارها نزدیک شدن موضع ایران در مورد اسراییل به منشور سازمان ملل و اجماع بین الملل بود. این نزدیکی باعث خروج ایران از انزوا و جذب همفکری و همکاری کشورها و سازمان های عربی در مسئله فلسطین خواهد شد و البته حق و حقوق فلسطینی ها نیز حفظ خواهد شد. ایران تنها کشوری است که پیوسته خواستار نابودی اسراییل است . نابودی اسراییل از نظر منشور سازمان ملل امری پسندیده نیست و می شود به جای استفاده از کلمه نابودی از تغییر رژیم استفاده کرد. همچنین ایران به صورت کاملا علنی با راه حل دو دولت مخالفت خود را ابراز می کند در صورتی که می تواند نه موافق و نه مخالف این موضوع باشد. در مورد به رسمیت شناختن فلسطین نیز ایران در منطقه وضعیت خجولی دارد و عملا برای به رسمیت شناختن فلسطین توسط دیگر کشورها هیچ اقدامی انجام نمی دهد. همچنین ایران به طور کاملا علنی از مبارزات مسلحانه دفاع می کند که این موضوع در هیچ سازمان و محفل بین المللی امری پسندیده به شمار نمی آید. نکته دیگر این است که در خیلی از حملاتی که بعد از طوفان الاقصی اتفاق افتاد شمار زیادی از کودکان یهودی نیز کشته شدند که ما تا به امروز از ایران موضع گیری انسان دوستانه ای در این مورد شاهد نبودیم. در نهایت دکتر برهانی بر این اعتقاد بودند که اگر ایران مواضع خود را تغییر دهد ترامپ خشنود خواهد شد هرچند اسراییل راضی نخواهد شد ولی همین امر باعث ایجاد خلأ بین آمریکا و اسراییل خواهد شد که شرایط مناسب تری را برای ایران فراهم خواهد کرد.

سومین سخنران این نشست، آقای دکتر محمد خواجویی، تحلیل‌گر روزنامه ایران در روزنامۀ الاخبار لبنان بودند که سخنان خود را این گونه آغاز کردند که در طول یک سال گذشته منطقه پر از اتفاقات گوناگونی بوده است و انتظار نیز می رود همچنان خبرهای عجیب و غریب زیادی در راه باشد. در چنین وضعیتی ترامپ با برنده شدن در انتخابات ریاست جمهوری به زودی وارد این منطقه خواهد شد. باید توجه داشته باشیم که در دوره اول ریاست جمهوری او، ایران در منطقه در اوج قدرت خود بود. ایران در آن دوره توافق هسته ای را امضا کرده بود که این امر از نظر خیلی از رقبای منطقه ای از جمله اسراییل یک بُرد بزرگ برای ایران بود. در آن دوره تحولات در سوریه به سمتی رفته بود که نظام اسد ثبات خودش را حفظ کرده بود و در سال ۲۰۱۶ اتفاق بزرگ بازپس گیری حلب روی داد که همین اتفاق مهم منجر به اتفاقات مهم دیگری چون روی کار آمدن دولت نزدیک به مقاومت در لبنان شد. در چنین شرایطی ایران در حال فخر فروختن به سایر کشورهای منطقه بود و اعلام می کرد که این ایران بوده است که بساط گروههای تروریستی را برچیده است و حتی در چند پایتخت عربی خود را عنصر  قوی و مستمری می دید. اما اکنون در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ ما با ایرانی ضعیف مواجه هستیم. در دوره اول ریاست جمهوری، ترامپ دو محور اساسی را در مورد سیاستی که در منطقه داشت دنبال می کرد.  یکی از آنها موضوع توافق ابراهیم بود که تلاش می کرد اسراییل در منطقه موجودیتی عادی بگیرد. سوی دیگر سیاست ترامپ، موضوع فشار حداکثری بر علیه ایران بود، اما هردو این سیاست ها به صورت ناقص پیش رفت. به نظر می‌رسد در دوره جدید ریاست جمهوری ترامپ این دو سیاست با توجه به تغییر و تحولات منطقه همچنان در دستور کار ترامپ قرار داشته باشد.

دکتر خواجوی از عملیات هفتم اکتبر به عنوان یک خسارت محض یاد کردند و افزودند از آنجایی که هیچ محاسبه دقیقی صورت نگرفته بود، این عملیات در واقع فرصتی را به اسراییل داد تا به مانند دیوانه ای که از قفس آزاد شده باشد در منطقه شروع به انجام کارهایی کند که شاید قبل از آن به راحتی نمی‌توانست انجام دهد. در طول تاریخ همیشه اسراییل از بحران های بزرگ برای خود فرصتی ساخته تا بازی باخته را به ببرد و خود را احیا کند. این بار نیز از این فرصت برای ضربه زدن به حماس و تضعیف حزب الله لبنان به خوبی بهره برد. مسئله نظم نوین جهانی که نتانیاهو از آن صحبت می کند در این روزها در حال اجراست و به نظر می‌رسد در روزهای آتی نیز ما همچنان باید منتظر تحولاتی باشیم. اما در مورد پرونده ایران، موضوع قدری پیچیده تر از حماس است.

دکتر خواجویی این گونه پیش بینی کردند که با ورود ترامپ به کاخ سفید، اقدامات تصاعدی نتانیاهو در منطقه رو به نزول خواهد رفت و ما شاهد نتانیاهو آرام تری در عرصه نظامی منطقه خواهیم بود که به توافقات روی خوشی نشان خواهد داد . دلایلی که از نظر دکتر خواجویی سبب کاهش اقدامات تنش زا اسراییل در منطقه انجام خواهد داد عبارتند از :

1. نتانیاهو در دوره ریاست جمهوری ترامپ نگرانی از تغییر نظام دولتی و آرایش نیروهای داخلی در اسراییل نداشته و نخواهد داشت.  این نگرانی را همیشه در مورد دموکرات ها داشت، که البته واقعی هم بود. نتانیاهو در مورد دموکرات ها این شک را داشت که آنها در پشت پرده با اپوزیسون اسراییل توافق می کنند و اگر او توافقی را امضا کند این امر موجب تغییر در آرایش نیروهای داخلی اسراییل خواهد شد، به همین دلیل در دوره بایدن تمایلی به امضا توافق نامه ای نداشت.

۲. از آنجایی که ترامپ و تیم اش به مسئله دو دولتی باوری ندارند و نوع رفتار ترامپ در دور اول ریاست جمهوری اش نیز این موضوع را کاملا به صورت علنی نشان داد. همین امر باعث می شود که نتانیاهو برای انجام توافقات تاکتیکی آماده تر باشد چون می داند که در پس این توافقات قرار نیست آمریکایی ها طرح دو دولتی را مطرح کنند.

3. نوع سیاستی که ترامپ در مورد ایران دارد، تا حد زیادی باعث می شود نتانیاهو در تقابل مستقیم اش با ایران رفتار متعادل تری را پیش بگیرد. هرچند که به طور قطعی نمی توان در مورد سیاست های ترامپ نظر داد ولی نشانه ها دال بر این است که دست کم در ابتدای کار، ترامپ دوباره فشار حداکثری بر ایران را اعمال خواهد کرد و این در شرایطی است که ایران دیگر قدرت تاب آوری گذشته را ندارد و عملا صبر استراتژیک پایه عملیاتی نداشته و این سیاست ایران را بیشتر در بحران قرار خواهد داد. همزمان با اعمال این فشار حداکثری به نظر  می‌رسد که با توجه به تقسیم دستور کاری که نتانیاهو و آمریکا در مورد ایران دارند تلاش خواهد شد که حمله به تاسیسات اتمی ایران به عنوان یک تهدید معتبر مطرح بشود. این در حالی است که ایران نیز در حال حاضر غیر از غنی سازی شصت درصدی اورانیوم و موشک ابزار فشاری بر روی میز مذاکره ندارد. اینجا این سوال مطرح می شود که آیا ترامپ به سمت توافق نیم بندی چون برجام و اجازه دادن به ایران برای غنی سازی چند درصدی پیش خواهد رفت و یا از ایران خواهد خواست که کلا برنامه های هسته ای خود را متوقف کند؟ به نظر دکتر خواجویی تا اکتبر ۲۰۲۵ خیلی چیزها مشخص خواهد شد و البته ایران متوجه شده است که بهتر است به سمت تعامل با اروپا برود. سیاست خارجی آقای پزشکیان نیز بر اساس ایده سیاست خارجی متوازن و مدیریت تخاصم و تعامل عزت مندانه با اروپا بود، منتها این دولت که سعی داشت با روی کار آمدن خود در داخل و خارج از کشور صلح و آرامشی برقرار کند، متاسفانه با ترور هنیه در تهران تنش ها در منطقه بر روی پروژه های صلح آمیز دولت جدید سایه انداخت. به همین دلیل در این مدت تمام تلاش دولت آقای پزشکیان بر این بود که با شکل گیری تفاهم‌نامه ها هرچه زودتر صلح و آرامش به منطقه برگردد تا دوباره این تقابل عزتمندانه با اروپا را از سر بگیرد. ایران می داند که در این وضعیت باید به سمت امکان سنجی رابطه با آمریکا برود و می توان مشاهده کرد که لحن مسئولان بسیار آرام بوده است و حتی صحبت از آمادگی طرف ایرانی برای مذاکره نیز مطرح شده است و حتی شرایط به گونه ای شده است که ایران سعی دارد با کشورهای عربی نیز روابط خود را بهبود بخشد. با توجه به شرایط منطقه و وضعیت ایران در حال حاضر گزینه های جلوی پای ایران یکی توافق هسته ای با غرب و دیگری موضوع تعاملات سیاسی اش با کشورهای منطقه است. این امید هست که با بهره گرفتن از سیاست های جدید، ایران وارد یک پارادایم شیفت در سیاست خارجی بشود. این سیاست خارجی باید اولا مسئولانه باشد، دوما مبنای ما روابط نزدیک با دولت ها باشد. ایران باید آگاه باشد که دیگر دوگانه روابط ایران با دولت ها و با گروههای شبه نظامی دولتی قابلیت استمرار ندارد. ایران نباید گروههایی را سامان بدهد که این گروه‌ها به عنوان چالشی در برابر دولت ها هستند چون در این صورت دولت ها ایران را به عنوان دخالت کننده دیده و همین دولت ها در مقابل ایران قرار موضع گیری خواهند کرد. امید است که ایران با اتخاذ چنین سیاست هایی به سمت توسعه و جذب سرمایه برود. در پایان سخنرانی خود، دکتر خواجویی اعتقاد داشتندکه پرسش "چه باید کرد؟" پرسش خطرناکی است باید این پرسش را با پرسش "چه می توان کرد؟" جایگزین کنیم. چرا که در پرسش "چه باید کرد؟" توهمی وجود دارد که می توان خیلی کارها انجام داد ولی با پرسش "چه می توان کرد؟" ما روی داشته های خود تمرکز می کنیم و واقع گرایی بیشتری در سیاست خارجی خواهیم داشت تا ایران بتواند از این مرحله بسیار سخت و دشوار نیز عبور کند.

آخرین سخنران این نشست آقای دکتر محمد سلطانی نژاد، استاد دانشگاه تهران بودند. ایشان سخنرانی خود را این طور آغاز کردند که  همان طور که می دانیم ترامپ قابل پیش بینی نیست و او حتی یک ره‌نامه در سیاست خارجی خود ندارد. البته یک تغییر کلی در سیستم خارجی آمریکا در بطن جامعه انجام گرفته است و آنها از سیاست های سنتی گذشته فاصله گرفته اند. تفاوتی که مابین لیبرال ها و دموکرات ها وجود دارد این است که لیبرال ها تقریبا می دانند که می خواهند چکار کنند و پای خود را روی ستون هایی می گذارند که قبلاً آمریکا بنا کرده است و در حال انجام یک سری اصلاحات هستند. اما در نقطه مقابل، جریانی که ترامپ آن‌ را حمایت و نمایندگی می کند بیشتر شعار زده هست. جامعه آمریکا به این نتیجه رسیده اند که آمریکا در جاهای مختلف دنیا بیش از اندازه سرمایه گذاری کرده است و این رقبای آمریکا بودند که از این سرمایه گذاری ها بهره برده اند و خواستار برگرداندن این روند هستند. در این اوضاع چیزی که اهمیت پیدا می کند شخص خود ترامپ است در واقع به این معنی که رهبران کشورهای مختلف چقدر می‌توانند با خود ترامپ رابطه نزدیکی برقرار کنند و با او وارد گفتگو شوند. ترامپ همواره در صدد بوده است که از خود و آمریکا تصویر قدرتمندی ارائه بدهد و از سیاست صلح از طریق قدرت استفاده کند به این معنی که اگر آمریکا می خواد از مناطقی ارتش و نیروهای خود را بیرون بیاورد باید در دل ها هراسی ایجاد کند تا مبتنی بر این هراس، تنش را کاهش بدهد و سپس حضور خود را کمرنگ کند. آمریکا این سیاست را نه در گفتار بلکه در عمل هم نشان داد. برای مثال می توان به ترور سردار سلیمانی اشاره کرد، عملی که همه به ترامپ هشدار می دادند که اگر دست به این عمل بزند دروازه های جهنم به روی او باز خواهد شد. ولی ترامپ این عمل را انجام داد و بعد بیان کرد که شاهد بودید که هیچ اتفاقی هم نیفتاد. او در عرصه بین الملل بارها از دیپلماسی مرد دیوانه استفاده کرده است که با ایجاد ترس و وحشت به دیگران می فهماند که او فردی قوی است که باید همه از او هراس داشته باشند . البته نباید فراموش کنیم که در دل این دیپلماسی عنصر عقب نشینی نیز مستتر است.

دکتر سلطانی نژاد در ادامه افزودند در حال حاضر اولویت های ترامپ در منطقه اول از همه حمایت از اسراییل است. این حمایت، بیشتر به فضای داخلی سیاسی آمریکا بر می گردد که دغدغه گروههای نومسیحی ها نسبت به اسراییل باعث می شود ترامپ همواره یک ژست حمایت نسب به اسراییل را داشته باشد. در منازعات انتخاباتی هم او بسیار روی این مسئله تاکید می کرد که اگر بایدن دوباره بر سر کار بیاید احتمال دارد دولت یهود به طور کامل حذف شود و تنها او می تواند حامی یهودیان باشد. همچنین اجماعی در سیاست خارجی آمریکا شکل گرفته است که با هرگونه دخالت نظامی در نقاط مختلف دنیا مخالفت می کند و حتی رای دهندگان آمریکا به شدت مخالف استفاده از نیروی نظامی آمریکا برای حمایت از اسراییل هستند. البته این در حالی است که جامعه آمریکا موافق تحریم کشورهای مخالف اسراییل و تضعیف کردن این کشورها از طریق این تحریم ها هستند. در مورد کمک های نظامی، شکافی بین لیبرال ها و محافظه کارها وجود دارد. محافظه کارها طرفدار حمایت مالی و نظامی هستند و ترامپ نیز همین مشی را دنبال خواهد کرد. باید توجه داشت که در منطقه بحث منافع اقتصادی و سرمایه‌گذاری در حوزه نفت و گاز و فروش اسلحه پر رنگ است. بر طبق همین منافع ترامپ با کشورهای عربی مراودات خود را گسترش خواهد داد. ترامپ در دستور کار خود مقابله با ایران را خواهد داشت البته بین خود ترامپ و تیم مشاوران سیاست خارجی او و جریان محافظه کار شکاف هایی در مورد چگونگی برخورد با ایران ایجاد خواهد شد. هر چند که برای خود ترامپ بحث های حقوق بشر اهمیت ندارد ولی برای تیم ترامپ اوضاع و سیاست داخلی ایران و اپوزیسون ایران دارای اهمیت است. اینجا بحث سیالیت تیم ترامپ مطرح می شود. دکتر سلطانی نژاد بر این اعتقاد بودند که اولویت بعدی ترامپ اجتناب از جنگ خواهد بود. او به مانند شیخ و رییس قبیله اینطور وانمود خواهد کرد که این اوست که جامعه آمریکا را نجات خواهد داد و اجازه نمی دهد خون حتی یک سرباز آمریکایی نیز در منطقه ریخته شود. در نتیجه گیری باید گفت که به صورت عملی و در میدان اولین مسئله بحث صلح و آتش بس غزه خواهد بود و چیزی که ما به عنوان صلح لبنان شاهدش بودیم نیز محصول روی کار آمدن ترامپ بود. ترامپ بعد از شروع به کار رسمی، مسئله آتش بس در غزه و آزادی گروگان ها را در الویت کار خود قرار خواهد داد. او همچنین بحث الحاق کرانه باختری و شناساندن کرانه باختری به عنوان منطقه ای که متعلق به اسراییل است را نیز پیگیری خواهد کرد. بحث دیگر عقب نشینی نیروهای آمریکایی از سوریه و عراق است که ترامپ قبلا این موضوع را پیگیری کرده بود و احتمالا دوباره روی آن سرمایه گذاری خواهد کرد. قبل از این، تیم سیاست خارجی ترامپ که بیشتر بحث موقعیت جهانی امریکا برایشان مهم بود و دیدگاههایی گسترده تر از فردیت رییس جمهور آمریکا داشتند، ترامپ را منصرف کرده بودند ولی در دوره جدید احتمال می رود که ترامپ دیگر گوش به استدلال های آنها ندهد و تعداد نیروهای خود را در سوریه کم کند و یا به طور کامل نیروها را خارج کند. دکتر سلطانی نژاد در ادامه افزودند که ترامپ در دور جدید حتما به پیشبرد پیمان صلح ابراهیم و تقویت دوستی بین اعراب به خصوص عربستان و اسراییل کمک خواهد کرد. بحث فشار حداکثری بر ایران و دشمنان اسراییل کاملا محتمل است. در مورد ایران دو موضوع را پیگیری خواهند کرد یکی موضوع نظامی و دیگری موضوع اقتصادی است. او در ابتدای کار، با فشار های اقتصادی شروع خواهند کرد و این که این فشارها چقدر اثرگذار خواهد بود بستگی شدیدی به رفتار چین دارد. باید توجه داشته باشیم، درست بعد از پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا حدود سی و پنج کشور چینی که نقش میانجی بین ایران و شرکت های بزرگ چینی را داشتند تحریم شدند و احتمال می رود که این روند ادامه داشته باشد. در بحث نظامی هم دکتر سلطانی نژاد بر این عقیده بودند که ترامپ گزینه نظامی را همچنان معتبر باقی خواهد داشت و البته در کنارش دیپلماسی را نیز ادامه خواهند داد. اروپایی ها در واقع نقش دیپلماتیک را ایفا خواهند کرد و ایران وارد یک فرآیند دیپلماتیک با اروپایی ها خواهد شد که به نظر ایشان بعید است که این مذاکرات به جایی برسد و به احتمال زیاد آمریکایی ها با اعمال فشار، تمام تلاش خود را خواهند کرد، تا ایران بحث غنی سازی و انرژی اتمی خود را به طور کامل کنار بگذارد .

در پایان این جلسه مهمان ها به پرسش هایی که توسط حضار مطرح شد پاسخ دادند .