اجتماعی-فرهنگی 1 | ارتباطات فرهنگی با اروپا از مسیر سینما: فرصتها و چالشها - inaes-موسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا
اجتماعی-فرهنگی 1 | ارتباطات فرهنگی با اروپا از مسیر سینما: فرصتها و چالشها
04 05 2025 14:48
News Code : 80961626
View Count : 880
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، تالار حنانه دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران
سخنرانان: آقای دکتر روح الله حسینی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و معاون سازمان امور سینمایی کشور، آقای دکتر رائد فریدزاده، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و رئیس سازمان امور سینمایی کشور، و آقای علیرضا شجاع نوری، بازیگر و تهیهکننده سینما
مشروح گزارش
ابتدای برنامه دکتر روح الله حسینی با ذکر این که این نشست اولین نشست از سلسله نشستهای فرهنگی موسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا است بر اهمیت آن تاکید و ابراز امیدواری کرد که در آینده باز هم از چنین نشستهایی در دانشکده مطالعات جهان برگزار شود. وی به بحث متغیر فرهنگ و نقش آن در تحولات بین المللی و در نظر نگرفتن آن در تحلیلها و تصمیم سازی ها بخصوص در روابط بین ایران و اروپا پرداخت. وی معتقد است که هنر و سینما میتواند به تنظیم روابط کمک کند. به گفته دکتر حسینی تعریف ایران امروز از خودش، ایران تاریخی، و فرهنگی است لذا در روابط آن با اروپا نمی توان به فرهنگ و روابط فرهنگی بیتوجه بود. سخت افزار توافق میتواند نظامی و سیاسی باشد اما این عنصر فرهنگ و ارتباط فرهنگی است که نرم افزار آن است. دکتر حسینی در ادامه به تحقیق شورای بریتانیا در بین جوانان ۱۸ تا ۳۴ اشاره کرد که براساس آن اولین مواجهه افراد با یک فرهنگ بیگانه، ۷۰ درصد از طریق سینما بوده است. این تحقیق، اهمیت و مهم بودن سینمای یک کشور را در نشان دادن تصویر و نمای کلی آن به ما نشان میدهد. به گفته دکتر حسینی به ۳ دلیل سینمای ایران میتواند مورد استقبال قرار گیرد: دلیل اول بعد انسانی سینمای ایران است که همیشه مورد توجه واقع شده است. احساساتی نظیر عشق و هراس و قضاوت کردن و غیره. دلیل دوم بعد واقع گرای سینمای ایران است که در مقایسه با سینمای هالیوود معنا پیدا میکند. سینمایی که با کمترین امکانات نظیر امکانات شهری یا جلوههای ویژه سعی میکند واقعی باشد. دلیل سوم که در این ده سال اخیر متاسفانه از آن غافل بودیم، و وجه ممتاز سینمای ایران بوده است و مورد توجه دیگران به ویژه اروپاییان بوده و هست، وجه شاعرانه سینمای ایران است که البته وجه شاعرانه یک ریشه و قالب فرهنگی ایران است. این ۳ مولفه ویژگیهایی است که میتوان به واسطه آنها از سینما به عنوان قدرت نرم یاد کرد. دکتر حسینی در پایان صحبتهای خود دوباره به تاثیر روح سینما در پیشبرد بهتر مذاکرات سیاسی اشارهای داشت و معتقد است که میتوان با سینما آن بدن سرد و کرخت عالم سیاست را گرم کرد.
در ادامه دکتر رائد فریدزاده، از اهمیت گفتگو صحبت کرد. به گفته او گفتگو در یک فضای برابر حاصل میشود. اگر من یک اسلحه و برتری داشته باشم دیگر گفتگویی شکل نمیگیرد. گفتگو الزاما یک امر اخلاقی پسندیده نیست؛ یک التزام عملی است برای نجات بشر. پیش فرض گفتگو شنیدن است. فضای گفتگو در هنر محقق میشود. در جایی است که شما داوطلبانه آغوش خود را میگشایید و منتظر میشوید تا هنر چیزی را به شما بگوید. وقتی از سینما صحبت میکنیم باید مشخص کنیم که از کدام سینما سخن میگوییم. سینما به مثابه هنر، سینما به مثابه قدرت نرم یا سینما به مثابه کارکرد اجتماعی-فرهنگی. هنگامی که این موارد مشخص شوند بهتر میتوان گفتگو کرد. ما خیلی اوقات فکر میکنیم که تفاهم در معنا داریم درحالی که تفاهم در لفظ داریم. به گفته او یکی از اتفاقات بزرگی که باعث شد نقش و تصویر دیگری از ایران در زمان جنگ در جهان منعکس شود، سینمای ایران به ویژه کارهای استاد عباس کیارستمی بود. بهترین نمونه آن را میتوان "خانه دوست کجاست" دانست. به گفته او ما به عنوان مخاطب باید خود را برای پذیرش پیامی که کارگردان میخواست بدهد آماده کنیم. این ما هستیم که باید پیام وی را دریافت کنیم و این عدم دریافت پیام میتواند باعث شود که درکی از هنر نداشته باشیم و انگهایی را به فیلم بزنیم که میتواند به دلیل ترجمه ناپذیر بودن قسمتی از فیلم و نه مشکل کارگردان باشد. دکتر فریدزاده در ادامه متذکر شد که متاسفانه ما قدر بسیاری از داشتههای خود را نمیدانیم. وی در این ارتباط به سفر نخست وزیر اسبق فرانسه در سفری به ایران برای سخنرانی در کنفرانس ائتلاف برای صلح و این گفته او پرداخت که " ما ایران را با حافظ و سعدی و کیارستمی میشناسیم." زمانی که نخست وزیر یک کشور این را میگوید مسئلهای بسیار مهم است. کمتر کشوری چنین پتانسیلی دارد و میتواند چنین ادعایی کند. و همچنین گریزی به اهمیت فیلم جدایی اصغر فرهادی و صحبت کابینه دولت وقت فرانسه در خصوص آن داشت. این دستاوردها لزوما به دولت و سازمان ربط نداشته است، بلکه هنر مسیر خود را پیدا کرده و راهگشا بوده است. هر اثر هنری قابلیتی دارد و آن تفسیر پذیر بودنش است. ذات سینمای ایران را اروپاییان کشف کردند و درحال حاضر در دانشکدههای خود سینمای ایران را تدریس میکنند، درحالی که چیزی در ایران با نام سینمای ایران در هیچ دانشکدهای تدریس نمیشود و این موضوع دردناک است. به گفته وی حتی رشته فلسفه فیلم در ایران وجود ندارد؛ درحالی که وقتی Film Philosophy را در گوگل سرچ میکنید سومین مقاله مربوط به کیارستمی است. در پایان دکتر فریدزاده متذکر شد: «که آنچه ما به عنوان میراث سینمایی داریم برخلاف میراث تاریخیمان موزهای نیست و زنده است. باید از آن استفاده کرد.»
به گفته شجاع نوری «ما...یعنی ایران. ما اگر میخواهیم تمدنمان محبوب بماند و خودمان پایدار بمانیم هیچ راهی جز آن که محبوب باشیم نداریم. به ما اصلا نه اتم میتواند کمکی بکند و نه بهترین دانشمندان. هیچ چیزی با توجه به این همه سرمایهگذاری که علیه ما شب و روز و روز شب میشود، نمیتواند ما را نجات دهد، جز سینما، هنر و محبوبیت.» وی در ادامه خاطرهای را از گفتگوی بین خود و آقای مکس تسیه از مدیران جشنواره فیلم کن نقل کرد: "یک زمانی مکس تسیه به من گفت میدانی چرا به ایران حمله نمیشود اما به عراق حمله نظامی صورت میگیرد؟ من فکر میکنم که شما برخلاف همسایگان خودتان تصویر و image دارید. در دنیا دیده شدید. وقتی از ایران حرفی به سخن می آید مردم دنیا تصوری از آن دارند. اگر اویغورها میتوانستند تصویری از خودشان در جهان داشته باشند، هیچ وقت چنین اتفاقی برای آنها رخ نمیداد". پس این دیده شدن در دنیا باعث محبوب شدن ماست. ما همین که دیده بشویم محبوب میشویم چرا که ما ایرانیم، ما سرزمین شعریم، ما سرزمین محبتیم. پس نیازی به بزک نداریم و همین شکلی که هستیم دیده میشویم. وی تاکید کرد آن بخشی از سینمای ایران محبوب بوده که از درون جوشیده و حس درونی و واقعی خویش را نمایان ساخته است. آن بخشی که آن چنان موفق نبوده دنبال آن بوده است که چه چیزی مهم است و برای آن فیلم ساخته و شکست خورده است. به گفته شجاع نوری "یک کمپانی به نام Canon که پایه آن آمریکایی بود ولی کاملا اسرائیلی بود، توسط دو فرد یهودی به نام یورن گلوبوس و ملاخم گولان مدیریت میشد. این دو نفر از بانک مرکزی اسرائیل وام گرفتند و از بانک مشهوری در نیویورک نیز کمک گرفتند و این کمپانی را ساختند. در آن سالهای جنگ، از نگاخ آنها ما ایرانی ها Bad Man و شخصیت منفور در دنیا بودیم و صدام فرشته نجات در دنیا بود. و هیچ تصویر دلنشینی از ایران در دنیا وجود نداشت. و زمانی که ما میخواستیم برای نشان دادن فیلمی برویم تا میفهمیدند از ایران هستیم برخوردی تحقیرآمیز میکردند. در این بحبوحه سینمای ایران راهی را برای خویش پیدا کرد و به سمت جلو رفت. درحالی که این کمپانی در آن زمان با آن حجم از ثروت، انواع و اقسام فیلمها بخصوص مجموعه فیلمهایی با نام Delta Force را علیه ایران میساخت. در این فیلمها ایران شخصیت بد داستان بود و این درحالی بود که ما در یک گوشهای برای خودمان عطر یاسی میفروختیم. زمانی که ما میخواستیم به غرفه خودمان برسیم باید از جلوی این افراد رد میشدیم و تا ما را میدیدند با کف و سوتهای تحقیرآمیز همراه بود. غرفه ما در انتهای راهرو بود و دقیقا روبروی غرفه آمریکا قرار داشت. همه اینها درحالی بود که ما بودجه نداشتیم. تنها در این حد پول داشتیم که یک فکس بزنیم. اما وقتی فیلم "زیر درختان زیتون" مرحوم عباس کیارستمی پخش شد، همه از کیارستمی حرف میزدند. هیچ کسی از Delta Force حرفی نمیزد. یعنی ما فتح کرده بودیم و آنها درنهایت شکست خوردند و بعدها کمپانی Canon جمع کرد ولی سینمای ایران ادامه داد. متاسفانه الان در جایگاه بسیار ضعیفی قرار داریم که فیلمی آنچنانی به جشنوارهها نمیرود. سپس وی از اهمیت پرداختن به سینما در دانشکدهها و ضرورت کار دانشجویان در بخش توزیع و پخش فیلم و اهمیت بازاریابی در جهان گفت. به گفته او کشور ژاپن تا سالیان سال در سینمای غرب چهرهای منفور داشت. اما ژاپنیها با عقد قراردادی بین خودشان و شرکت هنری کیسینجر، به این پی بردند که با سینما میتوانند تصویر بهتری از خود ارائه کنند که بعدها با تاسیس کمپانی Sony Pictures توانستند نقش مهمی در سینمای جهان داشته باشند و چهره خود را عوض کنند. وی به عنوان فردی که عمر خود را در سینما سپری کرده است، از دانشجویان تقاضا کرد در این حوزه فعالیت کنند و نقش بسزایی داشته باشند. به گفته او «بیاید image بسازیم. وقتی image بسازیم در دنیا محبوب میشویم و وقتی محبوب بشویم، میمانیم و جهان برای ادامه و حفظ تمدن خود نیاز به ایران دارد. بدون ایران تمدن بشری وجود نخواهد داشت.»