ارتقای مذاکرات با اروپا از توفان فکری بیهدف به مذاکرات عینی هدفمند - inaes-موسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا
ارتقای مذاکرات با اروپا از توفان فکری بیهدف به مذاکرات عینی هدفمند
04 01 2025 08:20
کد خبر : 41883238
تعداد بازدید : 45
گفتگوهای بین ایران و سه کشور اروپایی عضو برجام (آلمان، انگلیس و فرانسه) در ژنو در پنجشنبه و جمعه گذشته بعد از مدتها وقفه، نشانه ای از تغییر رویکرد دو طرف برای بحث و بررسی مسائلی است که در سالهای اخیر از موضوع هسته ای فراتر رفته و ابعاد و گستره وسیعتری یافته است. این جلسه براساس توافق صورت گرفته بین دو طرف در نشست اخیر مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک و در شرایطی برگزار شد که از یک سو اتحادیه اروپا در چند ماه گذشته طیف گسترده ای از تحریمها ازجمله تحریم های هوایی و دریایی را علیه ایران اعمال کرده، بانی قطعنامه اخیر آژانس انرژی اتمی علیه ایران بوده، و آشکارا تهدید به اسنپ بک از توافق هسته ای (توسط انگلستان) تا اکتبر 2025 (کمتر از 10 ماه دیگر) نموده است و از سوی دیگر وزیر امور خارجه ایران هم اروپا را به ساخت سلاح هسته ای در صورت ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت تهدید و نسبت به چشم انداز مذاکرات ابراز ناامیدی کرده است. در واقع آنچه مشاهده میشود این است که دو طرف در شرایطی دشوار و پیچیده وارد مذاکراتی شده اند که علاوه بر محدودیتهای ناشی از وضعیت رو به وخامت روابط دوجانبه، به شدت تحت تاثیر روی کار آمدن ترامپ و تحول در روابط فراآتلانتیکی و نیز تغییر در سیاست آمریکا در قبال ایران است. لذا سوالات متعددی درباره مفید بودن این مذاکرات و چشم انداز موفقیت آن پرسیده می شود.
در پاسخ به سوالات فوق دو دیدگاه مطرح است: دیدگاه اول معتقد است اروپا در چند سال اخیر جایگاه اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک خود نزد ایران را از دست داده و به خاطر جنگ اوکراین، بحرانهای مالی، و نیز بحرانهای سیاسی داخلی و تضعیف احزاب حاکم سنتی و خیزش راست رادیکال، از اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی آن کاسته و با از دست دادن اهرمهای چانه زنی اش نزد ایران، به یک عنصر بی ربط و کم اثر در سیاست ایران تبدیل شده است. این دیدگاه قائل به نقش پررنگ قدرتهای بزرگ نظیر روسیه، چین و آمریکاست و مذاکره ایران با اروپا در نقش یک کوتوله سیاسی را اتلاف وقت میداند. در ادامه این نگاه، نوعی ارزیابی هنجاری از اروپا و رابطه آن با ایران نیز قرار می گیرد که طبق آن این بازیگر بدعهد، ریاکار، شرور، و وابسته است و اصولا مذاکره با بی فایده بوده و باید کنار گذاشته شود.
دیدگاه دوم علاوه بر اهمیت سیاسی، اقتصادی، و دیپلماتیک اروپا برای ایران، نوعی رابطه فرهنگی-تمدنی نیز بین این دو قائل است و اختلال در روابط را غیرعادی و به زیان هر دوطرف می داند. در ارزیابیهای این گروه، اروپا برای حفظ زنجیره روابط بین المللی ایران به ویژه متعادل سازی جایگاه چین و روسیه در سیاست خارجی خود همچنان دارای اهمیت است چراکه بر ارزش راهبردی ایران نزد این دو قدرت می افزاید. علاوه بر این معتقد است اگر چه اروپا برای ایران تا کنون منشاء خیری که انتظار میرود نبوده اما نشان داده که میتواند با استفاده از توان اجماع سازی اش در سطح بین المللی و قدرت دیپلماتیکش و نیز توانی که در سازمانهای بین المللی دارد ایران را تحت فشار جدی قرار دهد لذا دفع این توان سلبی از اروپا علیه ایران مهم و ضروری است.
به نظر می رسد مذاکرات اخیر بین ایران و 3 کشور اروپایی، در کشاکش داخلی بین این دو دیدگاه انجام شده و به توفان فکری و شناخت ظرفیتها برای شروع دور تازه ای از مذاکرات تقلیل یافته است حال آنکه فوریت، شفافیت و جدیت مسائل دو طرف به تنها چیزی که نیاز ندارد توفان فکری است. واقعیت این است که در سه سال گذشته و بخصوص از زمان شدت گرفتن جنگ اوکراین از سال 2022، تنش در روابط بین ایران و اروپا بواسطه مجموعه ای از ادعاهای متقابل بالا گرفته و امنیتی تر و پیچیده تر از گذشته شده است. برای همین، دو تغییر ماهوی در روابط ایران-اروپا دیده میشود: نخست نظام مسائل اروپا با ایران از گسترش هسته ای، گسترش موشکی، و گسترش (نفوذ) منطقه ای همگی در سطح منطقه خاورمیانه و با تاثیرات غیرمستقیم بر امنیت و ساختار امنیتی اروپا به مجموعه مسائل جدید مشتمل بر گسترش پهبادی، گسترش سایبری، گسترش موشکی، و اقدامات ادعایی تروریستی و خرابکارانه علیه مقامات و اشخاص اروپایی یا غیراروپایی همگی در سطح منطقه اروپا با تاثیرات مستقیم و بلاواسطه بر ساختار و امنیت اروپا و تهدید خاک آن تغییر یافته است؛ یعنی از دید اروپا هم سطح تاثیر ایران و هم فوریت تهدید آن شدت یافته است.
دوم و ناشی از تحول اول، واکنش اروپا به ایران از سطح تاکتیکی به سطح راهبردی تغییر کرده و بر شدت آن افزوده شده است لذا با اقدامی بی سابقه و با صدور بیانیه علیه کشورمان در اجلاس اخیرش با شورای همکاری خلیج فارس، مشارکت فعال در پدافند موشکی اسرائیل، ارتقای گشت دریایی در دریای سرخ و اقدام علیه نیروهای انصارالله در یمن، تحریم دریایی و هوایی ایران، تلاش برای تروریستی اعلام کردن سپاه، پذیرفته است تا در تقابل های احتمالی منطقهای و فرامنطقه ای، علیه ایران اقدام کند و سطح برخورد با آن را بالا ببرد؛ به عبارت دیگر اروپا از تعامل حداقلی به مهار تقابلی با ایران رسیده است. به بیان دیگر تقابل اروپا با ایران به دلیل وجود درک تهدید فوق، ذاتا هویتی اروپایی یافته است؛ یعنی اروپا اگر روزی تهدیدات هسته ای و موشکی ایران را تهدیداتی جهانی بازنمایی میکرد امروز بواسطه جنگ اوکراین هم درجه امنیتی شدن آنها و هم سطح تماس آنها با خود اروپا افزایش یافته و تهدیداتی علیه اروپا درک شده است.
بر اساس چنین درکی، امروز با اروپایی روبرو هستیم که نظام مسائل آن با ایران بیشتر اروپایی است تا آمریکایی و به رغم یکپارچه سازی ادراک امنیتی بین این دو، اولویتهای آنها در حوزه هایی متفاوت است. لذا منطقی است راهبرد مذاکراتی ایران بر اولویتهای اروپایی متمرکز شود تا تقلیل مذاکره با اروپا به موضوعاتی که در دست آمریکاست و بیان ناتوانی اروپا برای بده بستانی واقعی با ایران بواسطه رفع تحریمهایی که باز در دست آمریکاست. در مسئله هسته ای اساسا اروپا فاقد وزن و نقش لازم است و بازیگر اصلی امریکا است منتهی بواسطه اسنپ بک اروپا در تلاش است تا جایگاهی را برای خود در این موضوع مهیا کند ولی باز در موضوع اسنپ بک نیز بدون هماهنگی با آمریکا اقدامی نخواهد کرد. در بحث منطقه خاورمیانه، خود اروپا نیز نیک میداند فاقد قدرت و ابزارهای لازم برای ایفای نقش یا تحت فشار قرار دادن ایران است. موضوع حقوق بشر نیز تاکتیکال است و بیشتر برای مشروعیت بخشی به اصل مذاکرات با ایران و پاسخگویی به انتقادات داخلی ای خود اروپا به کار میرود. لذا راهبرد مذاکراتی با اروپا بجای هسته ای باید با اعتمادسازی بر سر اوکراین شروع و با توافق فنی بر سر موضوع هسته ای با هدف رفع تحریمهای اروپایی هسته ای و غیر هسته ای و ممانعت از اسنپ بک ادامه یابد.
درخصوص تاکتیک مذاکراتی نیز به نظر می رسد بازی مرد دیوانه با ترکیبی از بازی سرزنش، و مجادلات رسانه ای با مقامات اروپایی کمک چندانی به ایران نکرده است. چنین تاکتیک هایی در بهترین حالت برای این بوده تا نشان دهد ایران نه از موضع ضعف بلکه در شرایطی برابر و حتی بهتر وارد مذاکرات شده و به دنبال امتیازگیری است، منتهی ناکامی تهدید ایران در ممانعت از تصویب آخرین قطعنامه آژانس، موید ناکامی چنین تاکتیکی و عدم تاثیرگذاری مدنظر ایران بر طرف اروپایی است. مهمترین دلیل ناکارامدی این تاکتیک، به درک اروپا از قابل مدیریت بودن تهدیدهای ایران از یک سو و قرار داشتن آن در وضعیتی که نتواند تهدیدهایش را عملیاتی کند باز می گردد.
در پایان اینکه نفس شروع مذاکره با اروپا مهم و با اهمیت است. منتهی اگر این دور از مذاکرات نیز همانند گذشته مسائل را به موضوع هسته ای و رفع تحریم های آمریکا تقلیل دهد و فاقد راهبرد مذاکراتی و تاکتیک های مذاکراتی مناسب باشد، ره به جایی نخواهد برد آن هم در شرایطی که بیش از هر زمانی نیاز به دستاوردهای دیپلماتیک است. استفاده به موقع از ابزارها و کارت های در اختیار، مدیریت بحران در روابط دوجانبه، ورود به گفتگوهای موردی و مقطعی، تعریف دستورکارهای مثبت، خودداری از مجادلات رسانه ای، بازگرداندن مذاکرات از سطح سیاسی به سطح فنی، و داشتن راهبرد دقیق و مبتنی بر شناخت و تاکتیک مذاکراتی به روز و موثر به ایران در بازتنظیم روابط با اروپا و ارتقای مذاکرات توفان فکری به مذاکرات عینی با نتایج ملموس کمک خواهد کرد.
نویسنده: بهزاد احمدی