بحران دولت آلمان و پیامدهای آن - inaes-موسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا
بحران دولت آلمان و پیامدهای آن
23 11 2024 04:35
کد خبر : 26930506
تعداد بازدید : 41
این گزارش به بررسی بحران دولت ائتلافی آلمان و پیامدهای آن پرداخته و راهحلهای موجود و مواضع احزاب مختلف را مورد بررسی قرار داده است.
پس از دوران باثبات و طولانی ۱۶ ساله آنگلا مرکل که همواره ائتلافی از ۲ حزب بر آلمان حاکم بود، در سال ۲۰۲۱ برای اولین بار از سال ۱۹۵۷ ائتلافی از ۳ حزب تشکیل شد تا آلمان را رهبری کند. به رغم اختلافات اساسی بین رویکردهای اقتصادی ۳ حزب، توافقی بین حزب سوسیال دموکرات (SPD)، حزب سبزها (Bündnis 90/Grünen) و حزب دموکرات آزاد (FDP) شکل گرفت که بخشی از فلسفه وجودی آن سلبی بود، چرا که فضای سیاسی آلمان طرفدار نبودن حزب متبوع مرکل یعنی حزب سوسیال مسیحی (CDU) بود. شایان ذکر است که نارضایتی از مرکل و حزبش به دلیل پذیرش بی حساب و کتاب مهاجران در آن زمان به طور قابل توجهی کاهش یافته بود.
ائتلاف ۳ حزبی سبز-زرد-قرمز یا همان ائتلاف چراغ راهنمایی (رنگ سبز: حزب سبزها، رنگ زرد: حزب دموکرات آزاد، رنگ قرمز: حزب سوسیال دموکرات) به غیر از اختلافات مبنایی درونی، با ۳ مسأله جدی خارجی نیز مواجه شد که موجب عمیقتر شدن شکافها شد. پاندمی کرونا، جنگ روسیه و اکراین و در نهایت جنگ محور مقاومت و رژیم صهیونیستی.
هر چند دولت آلمان بحرانهای اقتصادی ناشی از مسائل خارجی را با موفقیت نسبی مدیریت کرد، اما در نهایت یکی از اختلافات اقتصادی مبنایی بین حزب سوسیال دموکرات و حزب سبز از یک سو و حزب دموکرات آزاد از سوی دیگر به اندازه ای تشدید شد که دیگر قابل مدیریت نبود و منجر به فروپاشی ائتلاف شد. بدین صورت شعار «بدون سازش، دموکراسی ممکن نیست» که از طرف هر ۳ حزب مورد تأکید قرار میگرفت، کارایی محدود خود را نشان داد.
بنا بود بودجه سال ۲۰۲۵ در تاریخ ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴ در بوندستاگ (مجلس ملی آلمان) مورد بررسی نهایی قرار بگیرد. در تاریخ ۷ نوامبر ۲۰۲۴، اولاف شولتز، صدراعظم آلمان از حزب سوسیال دموکرات، از کریستین لیندنر، رهبر حزب دموکرات آزاد و وزیر امور مالی، خواست تا به مخالفت خود با استقراض دولت برای برطرف کردن مشکل کسری بودجه پایان دهد. لیندنر بر موضع خود باقی ماند که در نهایت به برکناری او از سمت وزارت امور مالی انجامید. این اقدام باعث شد تا سایر وزرای کابینه ائتلافی عضو حزب دموکرات آزاد از دولت استعفا دهند و بدین شکل حزب رسماً خروج خود را از ائتلاف اعلام کرد. در نتیجه دولت ائتلافی اکثریت خود را از دست داد و در این مقطع مهم تاریخی که اروپا خود را برای دوران ۴ ساله ترامپ آماده میکند، آلمانی که رهبری اقتصادی اروپا را به عهده دارد، دچار تزلزل داخلی شد.
پیش از این آلمان ۵ بار در سپتامبر ۱۹۷۲، فوریهی ۱۹۸۲، دسامبر ۱۹۸۲، نوامبر ۲۰۰۱ و جولای ۲۰۰۵ با این مسأله روبرو شده است. در چنین مواقعی که دولت، اکثریت خود را در بوندستاگ از دست میدهد، قانون پایه آلمان (Grundgesetz) ۳ راه حل ارائه میدهد. نخست، برگزاری رأی اعتماد سازنده (Konstruktives Misstrauensvotum) بدین صورت که حزب یا احزاب اپوزوسیون شخصی را برای تصدی صدراعظمی معرفی میکنند تا بلافاصله پس از رأی عدم اعتماد به صدراعظم کنونی، پس از کسب رأی اعتماد از بوندستاگ به عنوان صدراعظم جدید شروع به کار کند. این قانون برگرفته از تجارب تلخ دوران «جمهوری وایمار ۱۹۱۹-۱۹۳۳۳» است که در آن به خاطر مشکلات قانونی، دولتهای آلمان بسیار ناپایدار و متزلزل بودند. دومین راه حل قانونی این است که دولت به صورت «دولت حداقلی» به کار خود ادامه دهد. در این صورت، دولت میتواند به اداره کشور (verwalten) ادامه دهد اما امکان انجام کارها و پروژههای جدید (gestalten) ممکن نیست. اگر در مقطعی که بودجهی سالیانه تصویب نشده است، «دولت حداقلی» تشکیل شود، دولت میتواند با تصویب بودجه اضطراری (Nothaushalt) به کار خود ادامه دهد. و اما راه حل سوم بدین قرار است که پس از رأی عدم اعتماد به صدراعظم، رئیس جمهور ظرف نهایتا ۲۱ روز انحلال بوندستاگ و تاریخ برگزاری انتخابات زودهنگام را اعلام میکند. انتخابات بایستی ظرف مدت ۶۰ روز برگزار شود.
در همه ۵ مورد پیشین راه حل سوم انتخاب شده است. این بار هم راه حل سوم انتخاب شد و انتخابات زودهنگام در تاریخ ۲۳ فوریهی ۲۰۲۵ برگزار خواهد شد تا حزبهای آلمانی پس از ۳ سال (و نه ۴ سال معمول) برای وزنکشی روی باسکول بروند.
حال به این مسأله بپردازیم که محل اختلاف مبنایی در دیدگاههای اقتصادی دقیقا کجاست.
از پس لرزه های بحران مالی ۲۰۰۸ این بود که کشورها به فکر افتادند تا راه حلهای اساسی و پایدار برای دوری جستن از تکرار موارد مشابه بیابند. با نگاه به چهارچوب و سنت اقتصادی آلمان پس از جنگ دوم جهانی (Ordoliberalismus) آلمانیها راه حل را در نظم مالی آهنین یافتند و آن را وارد قانون پایهی خود کردند تا عدول از آن برای دولتهای آینده ممکن نباشد. پایه و اساس نظم مالی مورد نظر، محدود کردن میزان استقراض دولت برای جبران کسری بودجه بود. طبق قانون پایه، میزان استقراض نباید از سی و پنج صدم درصد از تولید ناخالص داخلی فراتر برود. در نوامبر ۲۰۲۳ پس از پایان پاندمی کرونا و عواقب اقتصادی ناشی از آن، دولت قصد داشت اعتبار استقراضی را که برای مقابله با پیامدهای کرونا در نظر گرفته بود، بدون کسب موافقت بوندستاگ در حوزه انرزیهای تجدیدپذیر و سایر زیرساختها هزینه کند. این کار با شکایت حزب دموکرات مسیحی به دادگاه قانون اساسی متوقف شد. از اینجا بود که دولت با کسری بودجه برای برنامه های خود مواجه شد و اصطکاک بر سر مسأله استقراض دولت شدت گرفت. کسری بودجهی ۲۰۲۵ به محل نزاع جدی تبدیل شد، چرا که حزب دموکرات آزاد، حزبی که از ائتلاف خارج شد، اصرار داشت تا کسری بودجه از طریق اصلاحات در نظام مالیاتگیری و بازنشستگی، همچنین با کاستن و هدفمندی کمک هزینه های پرداختی به نیازمندان جبران شود. حزب سوسیال دمکرات و حزب سبزها با این اصلاحات و تغییرات مخالف بودند، چرا که این تصمیم را باعث تحت فشار قرار گرفتن اقشار کم درآمد و بازنشستگان میدانستند. باید توجه کرد که بدنه اصلی رأی دهندگان ۲ حزب مذکور متعلق به این اقشار هستند و در صورت انجام اصلاحات ساختاری و عدول از اصول اقتصادی حزبشان، دیگر شانس چندانی در پایان دوره ۴ سالهی خود (اواخر ۲۰۲۵) برای کسب رأی بالا در بوندستاگ نداشتند. همچنین حزب دموکرات آزاد با پافشاری بر تصمیم خود میخواست به رأی دهندگان خود این سیگنال را بدهد که بر سر سیاستهای اقتصادی راستگرایانه خود ایستاده و حاضر نیست خود را فدای برنامه های ۲ حزب دیگر کند تا بدین ترتیب شانس خود را برای حضور مجدد و پررنگ در بوندستاگ افزایش دهد. بدین صورت میتوان ادعا کرد ائتلاف ۳ حزبی با توافقی نانوشته و ناگفته به پایان رسید تا احزاب شانس خود را در انتخاباتی جدید محک بزنند.
بعضا گفته میشود که تأمین بودجه برای جنگ اوکراین از مسائل اختلافی جدی بوده که نقش کلیدی در فروپاشی ائتلاف داشته است. در واقع ادعا میشود که حزب دموکرات آزاد با تصویب بودجه برای جنگ اوکراین مخالفت کرده است. این ادعا دقیق به نظر نمیرسد چرا که حزب دموکرات آزاد از مدافعان سرسخت تأمین مالی جنگ اوکراین است. این حزب طرفدار جدی ارسال موشکهای بالستیک دوربرد تاروس به اوکراین است تا اوکراین بتواند با حمله به مناطق داخلی روسیه از جمله مسکو به بازدارندگی در برابر این کشور برسد. همچنین فریدریش مرتز رهبر حزب دموکرات مسیحی در اظهارات صریحی در شبکه ARD اعلام کرد که اوکراین تا پایان سال ۲۰۲۶ تأمین مالی کامل است و تنها نیاز آن، تأمین مهمات و عدوات جنگی است. حزب دموکرات مسیحی نیز طرفدار سرسخت ارسال موشکهای دوربرد به اوکراین است. این در حالی است که صدراعظم اولاف شولتز و حزبش قاطعانه مخالف ارسال موشکهای تاروس به اوکراین هستند چرا که این عمل را موجب افزایش تنش و نزدیک شدن به رویارویی اتمی با روسیه میدانند.
طبق آخرین نظرسنجی که در روز اول آذرماه از طرف مرکز نظرسنجی شبکهی ARD منتشر شد، حزب دموکرات مسیحی ۳۳ درصد، حزب سویال دموکرات ۱۴درصد، سبزها ۱۴درصد و حزب دمکرات آزاد تنها ۴ درصد رأی دارند. این در حالی است حزب آلترناتیو برای آلمان دارای سبد رأی خیرهکننده ۱۹ درصدی شده است. همچنین حزب تازهتأسیس واگِنکِنِشت با کنار زدن حزب چپها به عددی حدود ۶ درصد رسیده است. دکتر صحرا واگِنکِنِشت ]با پدری اصالتاً ایرانی[ از ستونهای اصلی چپها بود که در سال ۲۰۲۳ به همراه برخی دیگر اعضای برجستهی حزب از آن جدا شد و حزب خود را تأسیس کرد. به خاطر شخصیت کاریزماتیک واگنکنشت، همراهی همسرش اُسکار لافونته که از اعضای برجستهی سابق حزب سوسیال دموکرات است، همچنین مخالفت واگنکنشت با ادامه جنگ اکراین و سیاست درهای باز برای مهاجران، این حزب تازه تأسیس در حال رشد است. شاید بتوان حزب او را «حزب چپ نو» در آلمان نامید که در آینده جایگزین حزب چپ کنونی خواهد شد. بدین صورت با قوت گرفتن دو سوی طیف صحنهی سیاسی آلمان، یعنی حزب آلترناتیو برای آلمان در راست و حزب واگنکنشت در چپ، به نظر میرسد دوران ائتلافهای ۲ حزبی در آلمان پایان یافته، چرا که بعید به نظر میرسد، ترکیبی از تنها ۲ حزب بتواند اکثریت را در آلمان به دست آورد. هر چهار حزب در میانهی طیف اعلام کردهاند که با «راست افراطی» و «چپ تندرو» ائتلاف نخواهند کرد. این اتفاق خبری بس ناگوار برای آلمان است، چرا که این کشور را به سمت ائتلافهای شکننده و بی ثبات ۳ حزبی سوق خواهد داد. از این رو نگرانیها در مورد چگونگی تشکیل دولت ائتلافی آینده آلمان افزایش یافته است. اگر اتفاق خاصی روی ندهد، مشابه خنده نابجای آرمین لاشت رهبر سابق حزب دموکرات مسیحی موقع بازدید از مناطق سیل زده آلمان در سال ۲۰۲۱ که موجب کاهش قابل توجه آرای حزب متبوعش شد، فریدریش مرتز صدراعظم آینده آلمان خواهد بود. اما اینکه مرتز با چه حزب یا احزابی ائتلاف کند، مورد تردید و گمانه زنی است. اگر احزاب به منظور ایجاد ائتلاف بیش از حد از خود نرمش نشان داده و از اصول حزبی خود عقب نشینی کنند، احتمالاً در آینده رأی دهندگان بیشتری را از دست خواهند داد. اما اگر بر پایبندی خود بر اصول حزبی اصرار بورزند، تشکیل ائتلاف بسیار دشوار خواهد شد. باید منتظر ماند و دید که شعار «بدون سازش، دموکراسی ممکن نیست» اینبار چگونه میتواند برنده شطرنج سیاسی آلمان را تعیین کند.
نویسندگان: توحید طهرانچی، رامین نوربخش